بسم الله الرحمن الرحیم
به امید خدا چند روز دیگه راهی سرزمین نور کربلای ایرانیم .... همیشه داستان طلبیده شدن برام عجیب بوده ، همیشه با خودم فکر کردم که هیچوقت لیاقت دعوت شدن به حزم مولا ،حرم ارباب ، مشهد الرضا (ع) و دعوت شدن پیش شهدا ، نفس کشیدن جایی که قبلا شهدا نفس زدن رو نداشتم و ندارم .
شهدا هر سال مارو از این شهر شلوغ ، از زندگی دنیایی جدا می کنن میبرن جایی که فقط خاک ، همش خاک ؛ ولی خاکی که آدم رو زمین گیر می کنه .... ما رو می برن تا یادمون بندازن که اصلیتمون از کجاست ، چی باید باشیم ، چی باید می شدیم ولی چی شدیم .
میریم جایی که ولی نعمتمون آقا امام رضا (ع) برای شیعیانش که خونشون رو این خاک می ریزه گریه کرد میریم جایی که وقتی شهید چمران بعد از مدتها به فرمان امام (ره) یه بار برگشته بود تهران می گفت دلم برا دهلاویه شور می زنه چون با خودش عهد کرده بود که تا نیرو های دشمن تو خاک ایرانن بر نگرده تهران این خاک همه رو زمینگیر خودش می کنه .
این خاک بوی آدمهایی رو میده که پای عشق به امامشون تو خون خودشون غلطیدن تا به ما بفهمونن که پای دفاع از امام خامنه ای باید تا آخرین قطره خونمون بجنگیم ....
این زمین یادگار آدم هایی است که می گفتند میرویم تا انتقام سیلی مادر بگیریم و رفتند ....
خدا کنه امسال بفهمم کجا دارم میرم ...
اللهم الرزقنا الشهادة............
یا غریب (ع)